سوار به معنی

معنی: سوار دلاور، چالاک و ماهر در اسب سواری، ( = شاه سوار )، ماهر در سوارکاری، ( در قدیم ) ( به مجاز ) شخص بسیار برجسته و ممتاز، شوالیه برچسب ها: اسم، اسم با ش، اسم پسر، اسم فارسی

سوار. [ س َوْ وا ] (ع ص ) عربده گر و آنکه در سر او شراب زود اثر کند و مست گردد. (آنندراج ) (منتهی الارب ). عربده کننده . (مهذب الاسماء). || سخن که در سر جای گیرد. || شیر بیشه .

معنی دوچرخه سوار به انگلیسی - معانی، جمله های نمونه، مترادف ها و متضادها و ... در دیکشنری آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید

۱. کسی که با پای خود به راهی می رود و سوار بر مَرکب نیست. ۲. (اسم ) (ورزش ) در شطرنج، هریک از شانزده مهره که هشت مهرۀ سیاه در یک طرف و هشت مهرۀ سفید در طرف دیگر است، بیدق: کس با رخ تو نباخت دستی / تا جان چو پیاده درنینداخت (سعدی۲ ...

معنی: سوار، عنوانی که ایرانیان باستان به مردان دلیرِ آزاده می دادند، در بعضی متون به معنی آزادگان و بزرگان آمده برچسب ها: اسم، اسم با ا، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن

۹- خواب قطار به معنی این است که شما خیلی روشمند هستید. نیاز دارید که کارها را به صورت خاص سازماندهی کنید و به ترتیب و به شیوه ای منظم انجام دهید. ... ۲۰- سوار قطار شدن در خواب به معنی این است که شما ...

مهین دخت بانوگشسب سوار به من داد گردنکش نامدار. فردوسی . ... - مهین جهان ؛ به معنی مه مرد است که هر دو جهان باشد و آن را مهین مردم نیز گویند. در نامه ٔ جمشید آمده که سراسر جهان یک کس است تنی دارد از ...

معنی سوار به انگلیسی - معانی، جمله های نمونه، مترادف ها و متضادها و ... در دیکشنری آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید

معنی: به میدان نبرد آمد تا از ایرانیان مبارز بطلبد و او را شکست دهد. ۸- بشد تیز رهّام با خود و گبر – همی گرد رزم اندر آمد به ابر ... ۲۵- هم اكنون تو را ای نبرده سوار – پیاده بیاموزمت كارزار ...

معنی. ۱. لگام؛ دهانۀ اسب. ۲. دوال لگام که سوار به دست می‌گیرد. 〈 عنان با (بر) عنان رفتن: [قدیمی] ۱. پهلو‌به‌پهلو اسب راندن. ۲. [مجاز] برابر بودن. ۳. به‌موازارت هم راه رفتن.

۲- زنی بود بَر سانِ گُردی سوار / همیشه به جنگ اندرون، نامدار ... نظری ریاضی ، تجربی و انسانی می توانید برای دسترسی سریع و آسان تر به معنی کلمات و جواب سوالات تمرین درس های کتاب ادبیات فارسی دهم ...

معنی: به میدان جنگ آمد تا از ایرانیان، مبارز بطلبد و آن را شکست ... معنی: طوس فرمانده سپاه ناراحت شد سوار بر اسب شد تا برای مبارزه با اشکبوس به میدان جنگ بیاید.

18- تعبیر شکار کردن و یا زخمی کردن گوسفند در خواب به معنی آسیب پذیری شما و یا ناتوانی تان در مورد مساله ای خاص است. ... 38- تعبیر خواب سوار شدن بر گوسفند این است که با کمک دوستان خود به زودی کار جدیدی ...

سواره. فرهنگ فارسی عمید. ۱. کسی که سوار بر اسب یا مرکب دیگر باشد؛ سوار. ۲. (قید) در حال سوار بودن؛ به حالت سواری.

سواره. [س َ رَ / رِ] (ص، ق) مقابل پیاده به معنی سوار: لازم باد بر من زیارت خانه ٔ خدا که میان مکه است سی بار پیاده نه سواره. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319). چو پیش عاقلان جانت پیاده ست

معنی آوای گنجشکان فارسی ششم صفحه ۱۰۹; معنی درس هفدهم فارسی ششم (کلمات ، متضاد و هم خانواده) معنی شعر به گیتی به از راستی فارسی ششم صفحه ۱۰۰; معنی درس شانزدهم فارسی ششم (کلمات ، متضاد و هم خانواده)

ارجاع به لغت سوار شدن. از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی: اسب آریو برزن، سردار و فرماندهی ایرانی، با موی گردنِ فروریخته اش و دم بالا برده اش جلوتر از اسب های دیگر، سوار خود را به بالا می کشاند و پیش میبرد.

سیاوش درحالی که سوار بر اسب سیاه عربی شده بود، چنان تاخت که گرد و غبار نعل اسبش به آسمان رسید. ... معنی: به کمک پروردگار بخشنده نیکی، از این کوه آتش به سالمت رد میشوم و هیچ اضطرابی نخواهم داشت.

اما قبل از پرداختن به معنی شعر گردآفرید بهتر است با شخصیت‌های این داستان آشنا شوید. ... پایین آمد، در حالی که کـمربندش را بر کمر بسته بود و بر اسبی تیزرو سوار شده بود. معنی کلمات: فرودآمد: پایین ...

معنی: به قدرت خداوند بخشنده، قسم می­خورم که از این آتشِ فراوان، هراسی نخواهم داشت. (یا: با قدرتی که خداوند بخشنده به من عطا می­کند، از این آتشِ فراوان، هراسی نخواهم داشت.) ... اسب، سوار:‌ تناسب ...

چون هر دو پشت اسب سوار هستند پس هر دو در حال جنبیدن و تکان خوردن هستند. ... خوردن در اینجا به معنی ضربه و آسیب خوردن است و امروزه هم در همین معنا کاربرد دارد . مثلا هرچه خوردیم از رفیق نا رفیق بود و ...

این کالوکیشن حالت رسمی get on است. به معنی سوار شدن به وسیله های نقلیه ای که که میتونیم داخلش بایستیم ( سرپا وایسیم یا راه بریم ) یا اونایی که سقف ندارن. . مثل هواپیما و کشتی و اتوبوس و . . .

معنی درس خوان هشتم (معنی شعر خوان هشتم) فارسی دوازدهم را در این مطلب به همراه بررسی و تحلیل آرایه ها آورده ایم. شما می توانید معنی خوان هشتم را در این مطلب بخوانید.

9- خواب قطار به معنی این است که شما خیلی روشمند هستید. ... 20- سوار قطار شدن در خواب به معنی این است که شما عموما، بدون اینکه نیاز باشد، همیشه نگرانید حتی برای موقعیت هایی که عموما در آخر درست می شوند.

معنی سوار در دهخدا, معنی سوار در فرهنگ معین, معنی سوار در فرهنگ عمید, سوار در حل جدول, مترادف و متضاد سوار, معنی سوار در زبان مازندرانی, معنی سوار در فرهنگ هوشیار ... لغتاً به معنی برنده ٔ اسب. و ...

سوار شدن و پیاده شدن از وسایل نقلیه در زبان انگلیسی افعال خاصی دارند که در این مقاله با مثال برایتان توضیح داده‌ایم. ... (به معنی سوارشدن) ...

اگر در خواب سوار بر اسب شود، به این معنی است که به تمام آرزوهای خود خواهد رسید. این خواب همچنین بیانگر یک موقعیت شاد برای او است، مانند نامزدی. ... سوار شدن بر اسب سیاه گواه سفر نزدیک است.

نی سوار. [ ن َ / ن ِ س َ ] ( ص مرکب ) طفلی که مرکب از نی کند. ( آنندراج ). بچه ای که به روی نی سواری می کند. ( ناظم الاطباء ) : کس نی سوار دیدکه باشد مصاف دار وز نی ستور دید که در ره غبار کرد.

سوار. [ س َ ] ( ص ، اِ ) در قدیم «سوار» [ رجوع شود به اسواره ، اسوبار ]، کردی «سوار» ، افغانی «اسپر، اسور» ، بلوچی «سوار» ( اشتقاق اللغة ص 749، کلمه فارسی «سوآر، اسوار» )، پهلوی «اسبار» مأخوذ از پارسی ...

۲- زنی بود برسان گردی سوار *** همیشه به جنگ اندرون نامدار معنی: زنی مانند پهلوانی سوارکار بود و همیشه در جنگ‌آوری سرشناس.

معنی سوار کردن به انگلیسی - معانی، جمله های نمونه، مترادف ها و متضادها و ... در دیکشنری آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید

معنی سوار شدن به انگلیسی - معانی، جمله های نمونه، مترادف ها و متضادها و ... در دیکشنری آبادیس - برای مشاهده کلیک کنید

به موی سفید و سیاه هم پیسه گویند دور جوانی گذشت موی سیه پیسه شد برق یمانی بجست گرد بماند از سوار شاید بیضه به معنی تخم مرغ نیز از همین پیسه باشد. به بیماری پوستی برص هم پیسی یا لک و پیس گویند.

[ویکی الکتاب] معنی أَسَاوِرَ: دستبند ها ریشه کلمه: سور (۱۷ بار) «أَساوِرَ» جمع «اسوره» (بر وزن مشورة) و آن نیز، به نوبه خود جمع «سوار» (بر وزن غبار و کتاب) است; و در اصل، از کلمه فارسی «دستوار» یعنی دستبند گرفته شده است، و ...

۱. کسی که سوار بر اسب یا مرکب دیگر باشد؛ سوار.۲. (قید) در حال سوار بودن؛ به حالت سواری.